مرکز آموزش حرفهای دختران
سال 1349 سالی سیاه بود و خشکسالی در جنوب کشور رمق دامداران را گرفت که به دلیل مشکلات پیش آمده برای خانوارهای عشایری، این ماجرا نقطة آغازین تشکیل مرکز آموزش حرفهای دختران در شیراز شد. آموزش دختران و زنان عشایر برای زنده نگه داشتن هنر صنایعدستی، حفظ هنرهای اصیل، بهبود کیفیت تولید و کمک به اقتصاد خانواده از هدفهای اصلی این مرکز بود. استادکاران از میان زنان مسن ایل که در فنون مختلف صنایع دستی مهارت داشتند، انتخاب میشدند و به هنرجویان ریسندگی پشم، رنگآمیزی طبیعی و گیاهی، قالیبافی، جاجیمبافی، گلیمبافی، چنتهبافی و سایر صنایع دستی عشایر را میآموختند. هنرجویان این مرکز از طوایفی که قالیبافی در آنها رواج داشت انتخاب میشدند و پس از گذراندن دوازده ماه آموزش و دریافت سرمایة اولیه و وسایل کارگاهی به خانوادة خود بازمیگشتند و به تولید صنایع دستی و آموزش دیگران میپرداختند. تا سال 1357 تعداد 510 هنرجو دورۀ کار آموزی را در این مرکز به پایان رساندند. این مرکز در سال 1361در اختیار ادارۀ کل آموزش و پرورش استان فارس قرار گرفت.
محمد بهمنبیگی در خاطرات آموزشی خود لزوم بنا نهادن این بنیاد و چشمانداز خود از آیندهی آن مینویسد: «بانوی بافنده و صورتگر قشقایی، با آنهمه تنگدستی و آوارگی رنگهای شاد، نقشهای شوخ و طرحهای پرطراوت را دوست میدارد. زن قشقایی عاشق بهار و گلهای بهار است ... زن هنرمند قشقایی تصاویر و نقوش این گلها، بوتهها و درختها را به خاطر میسپارد و همه را در کنار هم بر فرشهای پشمین و رنگین خود ترسیم میکند و به تماشا میگذارد ... من پس از تاسیس آموزش عشایری وظیفه داشتم که برای حفظ و صیانت این هنر از آسیبهای احتمالی گامی بردارم ... من به این فکر افتادم که با ایجاد هنرستان قالیبافی عشایری پاسخی به این هجومها و تاخت و تازها بدهم ... انگیزهی دیگری نیز در کارم بود. هنر قالیبافی و گلیمبافی در همهی تیرهها و طوایف رواج نداشت. جماعات و بنکوهای بسیاری بودند که در امر بافندگی تسلط و مهارتی نداشتند. تجربهی سالیان دراز به ما نشان میداد که در تیرهها و طوایف بافندگان، زنها سهم قابل ملاحظهای در عایدات خانواده داشتند و از احترام بیشتری برخوردار بودند و یا از بیاحترامی کمتری رنج میبردند. در این قبیل طوایف تعدد زوجات کمتر و شیربهای دختران بالاتر بود ... با تکیه به این انگیزهها و تجارب، گردانندگان آموزش عشایر به ایجاد هنرستان قالیبافی توفیق یافتند و این هنرستان را در کنار دانشسرای عشایری، دبیرستان عشایری، هنرستان حرفهای پسران عشایری به وجود آوردند ... این هنرستان شبانهروزی تعداد پنجاه تا هشتاد هنرآموز را سالیانه میپذیرفت و به فنون رنگرزی گیاهی و بافندگی قالی و گلیم و صنایع دستی دیگر آشنا میساخت ... هنرجویان این هنرستان در مدت دوازده ماه، فرشبافان و رنگرزان ماهری میشدند، به ایل و تبار خود بازمیگشتند و با کمک مختصری از دستگاه ما، کارگاههای شخصی و خصوصی خود را به راه میانداختند.» (کتاب به اجاقت قسم، آموزش عشایر و زنان)
*لطفن اگر برای این بخش، مطالب تکمیلی، اطلاعات و یا تصاویر خوبی دارید برای ما ارسال کنید.